مقاله
مدیریت جامع نگر
بسمه تعالی
در ضرورت تلفیق نظام تربیتی و آموزشی و جامع نگری در امر آموزش که شامل وجوه علمی و فنی همراه با رشد نگرش معنوی و انسانی دانش آموزان باشد، مقالات زیادی نگاشته شده است .تجربه سه دهه فعالیت های آموزش و پرورش در نظام اسلامی ایران نیز این را نشان می دهد که نمی توان بین مدیریت آموزش های دینی و انسانی و مهارت های علمی تفکیک قائل شد .بلکه مدیریت واحد آموزشی بایستی جامع برنامه ریزی و آموزشی کلی نیازهای جوان باشد.
دروس رسمی مدارس ، متصدیان و دبیران مخصوص و کارآمد خاص خود را دارد که با ابزارها ، کتب و آزمونها واهداف معینی، دروس رسمی را به پیش می برند. لیکن آموزش های "علوم انسانی غیر رسمی" و "مهارتهای رفتاری" متولی خاصی نداشتند و یا حداکثر به منابع محدود و دبیران محدودتر سامان یافته است.به همین علت مورد غفلت و کم توجهی قرار گرفتند و به حاشیه مدارس رانده شده اند.در حالیکه اهداف انسانی و اعتقادی انقلاب اسلامی به پیشوایی الگویی همچون امام خمینی (ره) که به اقرار دوست و دوشمن سجایای اخلاقی و رفتاری ایشان که ناشی از عمق نگرش این بزرگ مرد تاریخ ایران بوده است ، پیش روی ما قراردارد و "انسان سازی" را که هدف اصلی همه انبیاء عظام بوده است، غایت اهداف فرهنگی انقلاب اسلامی اعلام فرموده بودند.
از سوی دیگر"مهارت های زندگی" که صرفا بعد کارآمدی جوان را برای زندگی منطقی و انسانی که در آینده ای پیچیده پیش رو دارد، وظیفه متصدیان تعلیم و تربیت را در ایجاد فرصت های آموزشی اینگونه مهارت ها ، اجتناب ناپذیر می نماید.
مهارت هایی همچون ،کسب بینش از فلسفه حیات، تفکر منطقی و انتقادی، کارگروهی، خویشتن داری، شناخت حقوق خود و دیگران، خلاقیت و نوآوری، پشتکار، نظم و ادب و ... همچون قالبهایی هستند که شکل و جهت دهنده به دانش فنی و تجربی انسان قرار می گیرند و ضمن اصالتهای ذاتی که دارند روش تعامل دانش آموز، دانشجو و نهایتا دانشمند را با اطرافیان و جامعه خود تعیین می نمایند. قالبهایی که در صورت شکنندگی،نه تنها کارآمدی فرد را به خطر می اندازند بلکه خسارتهای جبران ناپذیری متوجه فرد و جامعه می نمایند.
آمار خودکشی، طلاقها، ورشکستگی و ...که ناشی از عدم دانش و به تبع مهارتهای رفتاری لازم در چنین زمینه هایی است، بیانگر فقدان توجه مراکز آموزشی و نظام آموزشی کشور به امر خطیرتربیت است.
در این بین مدیران که پرچم دار کیفیت و محتوای آموزشی مدارس می باشند ، بایستی نقش خود را در زمینه "مدیریت جامع نگر" که مسئولیت ارتقاء بینش معنوی و مهارتهای زندگی دانش آموز در کنار توان علمی و فنی وی می باشد به خوبی شناخته و اعمال نمایند.نقشی که در فقدان نیروی انسانی کارآمد ،منابع موثق و موثر و غیر قابل اندازه گیری بودن نتایج آموزه ها ، بسیار پیچیده به نظرمی رسد.
باید تاکید نمایم آنچه بعنوان خروجی مدارس از مدیریت آموزشی مدیران بدست می آید بیانگر میزان تخصیص بودجه ،منابع و اهمیتی است که مدیران به ابعاد مختلف تربیت جوانان می دهند.
وظیفه مدیران است که با درانداختن طرحها و روشهای مورد پسند نسل جدید ،آنان را علاقه مند به آموزش مهارتهای تربیتی و انسانی نمایند.
در دهه های اخیر کتابهای بسیاری از تجارب نخبگان تعلیم و تربیت در جهان به فارسی ترجمه گردیده است که مطالعه و تطبیق آن با آموزه های وحیانی نقطه شروع مناسبی برای پژوهندگان و دست اندرکاران تعلیم و تربیت می باشد.مدیران بایستی قسمتی از وقت شخصی خود را در گیرودار تامین سخت افزار و پاسخگویی به مطالبات روزمره مدارس به این امر اختصاص دهند.
در مقالات آینده تجارب شخصی خویش را از طرحها و آموزش های اینگونه دانشها و مهارت ها ارائه خواهم نمود.
بعون الله و توفیقه
سعد حجاریان
سعد حجاریان